دانلود مقاله ترجمه شده شناخت ريسك و بازده ، CAPM و مدل سه عاملي فاما – فرنچ
به همراه متن انگليسي

ريسك و بازده:
مفهوم عمومي: انتظار بازده بالاتر داشتن مستلزم پذيرش ريسك بيشتر است.
بسياري از سرمايه گذاران به اين نكته توجه دارند كه پذيرش ريسك بالاتر براي دريافت بازده هاي بالاتر الزامي است. در اين مقاله ما دو مدل مهم را براي توضيح اين رابطه بكار گرفته وآنها را توضيح مي دهيم. آنگاه توضيح خواهيم داد كه چگونه اين ابزارها مي توانند بوسيله سرمايه گذاران براي ارزيابي داراييهايي همانند اوراق قرضه مورد استفاده قرار گيرند.

چرا بايد شركتهاي با ريسك بالاتر درآمدهاي بالاتري هم داشته باشند ؟ مسلمً يك سرمايه گذار به ازاي پذيرش ريسك بالاتر ، نياز به بازده پيش بيني شده بالاتري دارد. و ما در واقع اين ارتباط را با بررسي بازده هاي بلند مدت تاريخي سهام، اوراق قرضه و داراييهاي با ريسك كمتر ، همانگونه كه در اولين نمودار آمده است ، مشاهده مي كنيم.

براي درك اين مطلب ، فرض كنيد كه يك سرمايه گذاري كه پيش بيني شده است يك ميليون دلار را بطور مستمر و سالانه ايجاد كند ، انجام گرفته است. يك فرد براي يك چنين دارايي چقدر حاضر است بپردازد؟ پاسخ به نامشخص بودن يا ريسك پذيري گردش وجوه نقد بستگي دارد. با مشخص بودن كامل شرايط كه در آن گردش وجوهخ نقد بهنگام قرارداد كاملاض مشخص مي شود ، يك سرمايه گذار دارايي را با نرخ بدون ريسك در نظر خواهد گرفت . همچنانكه ميزان نا مشخصي افزايش مي يابد ،بازده مورد نياز براي جبران ريسك افزايش مي يابد و در نتيجه در قيمت پايينتري سرمايه گذار مايل به سرمايه گذاري است ، زيرا ريسك بالاتر مستلزم دادن تخفيف است.

بعلاوه اقتصاد دانان فرض مي كنند كه سرمايه گذاران ريسك گريز هستند ، به اين معنا كه آنها حاضرند از بخشي از بازده چشم پوشي كنند ( و حتي حاضرند كمتر از ارزش فعلي بازده آتي پيش بيني شده را دريافت كنند ) تا ريسك را كاهش دهند. اگر اين فرض درست باشد،انتظار داريم سرمايه گذاران براي جبران ريسك اضافي پذيرفته شده بواسطه نگهداري داراييهاي ريسك پذيرتر ، بازده بيشتري را تقاضا كنند.

 

بي ثباتي شاخصي براي ريسك:
يكي از معيارهاي كاملاً پذيرفته شده براي ريسك ، بي ثباتي ، يعني ميزان تغيير بازده دارايي در دوره هاي زماني موفق ، است كه عموماً به صورت انحراف استاندارد بازده ها بيان مي شود. يك دارايي كه داراي نوسانات شديد است ، انتظار ميرود كه داراي ريسك بالاتري باشد ، زيرا ارزش دارايي در زماني كه سرمايه گذار مي خواهد آنرا بفروشد كمتر از آنچه است كه پيش بيني شده بود. بعلاوه ، بي ثباتي بالاتر از نظر آماري، به معني اين است كه ارزش آتي و بالقوه يك دارايي كه بي ثباتي بالايي دارد در رنج وسيعتري افت مي كند.
متنوع كردن و ريسك سيستماتيك:

البته از نظر قانوني ، بي ثباتي يك سهام خاص مربوط به خودش است و بهنگام بررسي ريسك اصلاً اهميتي ندارد.وضعيتي را در نظر بگيريد كه يك سرمايه گذار بدون اينكه متحمل هزينه اضافي گردد ، بي ثباتي مربوط به پورتفوليو ي داراييهاي خود را كاهش دهد. اين كار معمولاً از طريق متنوع كردن انجام مي شود. فرض كنيد به جاي يك نوع سهام ، دو نوع سهم با بازده هاي پيش بينمي شده برابر نگه داري مي شوند. از انجاييكه بازده سهام هيچ همبستگي با هم ندارند ، غير ممكن است كه در يك زمان هر دو حركات شديدي را تجربه كنند و در نتيجه بي ثباتي كل پورتفوليو را كاهش مي دهند. چون داراييها در يك ارتباط محدود با يكديگر حركت نمي كنند (البته نسبت به هم كمي همبستگي مثبت دارند ) ، بي ثباتي كل بدون آنكه بازده مورد انتظار كاهش يابد و با توزيع پول در بين چند دارايي ،كاهش مي يابد .

اين مفهوم متنوع كردن يكي از مهمترين اصول پورتفوليو ي مدرن است ، بي ثباتي با اضافه شدن داراييهاي بيشتري به پورتفوليو كاهش مي يابد. اگرچه اين نكته را بايد متذكر شد كه ، نرخ كاهش بي ثباتي بر اثر اضافه شدن داراييها در صورتي كه تعداد داراييها در پورتفوليو افزايش يابد ، كاهش پيدا مي كند. همانگونه كه نمودار زير براي يك سناريوي خاص نشان مي دهد (%۲۰ بي ثباتي براي هر دارايي و كووراريانس صفر بين داراييها) ، قاعده كلي اين است كه يك پورتفوليو كه شامل حداقل ۳۰ % دارايي است ، به خوبي متنوع شده است.

بي ثبتي را مي توان بدون هيچ هزينه خاص و فقط از طريق متنوع كردن ، كاهش داد ، البته اين نكته براي سرمايه گذاران قابل ذكر است كه آنها نبايد براي آن بخش از بي ثباتي سهام و يا به خاطر يك پورتفوليوي كه به خوبي متنوع شده است ، انتظار پاداش داشته باشند. اين نوع بي ثباتي را در ادبيات مالي ، ريسك غير سيستماتيك مي گويند ، زيرا ناشي از كل بازار نيست ، بلكه فقط يك نويز اتفاقي اضافي براي بازده آن دارايي خاص است.از آنجاييكه اين نويز داراي بازده صفر است ، مي توان آنرا با اضافه كردن اوراق بهادار بيشتر به پورتفوليو ، متنوع نمود . در اين صورت ميانگين آن صفر خواهد بود و انحراف استاندارد آن هرچه تعداد داراييهاي اضافه شده بيشتر گردد ، كاهش مي يابد.

نتيجه منطقي اين فرضيه آن است كه اگر تعداد داراييهاي موجود در يك پورتفوليو كافي باشد ، بي ثباتي پورتفوليو با كل بازار هماهنگ مي شود. بنابراين ،سرمايه گذاران فقط بايستي براي آن بخش از ريسك كه نمي توان آنرا با متنوع كردن از بين برد منتظر پاداش باشند.
بتا يك معيار براي ريسك سيستماتيك:

همانگونه كه در بالا گفته شد ، يك دارايي داراي هر دو ريسك سيستماتيك و غير سيستماتيك است. بخشي از بيثباتي كه به عنوان سيستماتيك مورد توجه قرار مي گيرد با ميزان انحراف بازده آن از كل بازار اندازه گيري مي شود. براي مشخص كردن اين بي ثباتي از پارامتري به نام بتا استفاده مي شود كه توزيع ريسك را براي يك اوراق بهادار خاص در يك پورتفوليو كه به خوبي متنوع شده است را اندازه گيري مي كند.

كه در آن
بازده دارايي
بازده بازار
واريانس بازده بازارو
كووراريانس بين بازده بازار و بازده دارايي است.

در عمل،بتا با استفاده از بازده هاي تاريخي براي بازار و دارايي و براي پورتفوليو بازار به صورت شاخص كل همانند S&P 500 يا Russel 2000 محاسبه مي شود. اينگونه اطلاعات به طور گسترده از طريق بانكهاي اطلاعاتي مالي در دسترس بوده و مي توان آنها را در بسته هاي نرم افزاري همانند Excel يا SPSS دانلود كرد.
براي مشخص كردن بتا يك پورتفوليو ، به سادگي ميانگين بتاي اوراق بهادار خاص را كه با توجه به بازار سرمايه هر اوراق وزن گذاري شده است ،محاسبه مي كنيم.

بخش بعدي توضيح مي دهد كه چگونه مي توان ميزان يك ريسك را در يك مدل قرار داده و از آن براي توضيح رابطه بين ريسك سيستماتيك و بازده مورد انتظار استفاده كرد.

CAPM
فرضيات اصلي براي فرموله كردن مدل
مدل قيمت گذاري دارايي سرمايه اي (CAPM) سعي مي كند كه رابطه بين بتاي يك دارايي و بازده مورد انتظار براي آنرا توضيح دهد. مدل CAPM شامل كسري فرضيات ساده در مورد رفتار سرمايه گذار و وجود يك عامل ريسك متداول است.

اولين فرض اين است كه سرمايه گذاران فقط مراقب بازده مورد انتظار و بي ثباتي هستند. بنابراين ، همانند مصرف كنندگان معمولي ، آنها بازده مورد انتظار را براي يك سطح مشخص از بي ثباتي ، افزايش مي دهند. دوم اينكه ، تمام سرمايه گذاران نظر يكساني در مورد موازنه ريسك و بازده در بازار دارند.

فرض سوم اين است كه ، تنها يك عامل ريسك در يك پورتفوليو بزرگ بازار وجود دارد.فرض شده است كه سرمايه گذاراران پورتفوليو متنوع شده را نگهداري ميكنند ، زيرا بازار براي ريسكهايي كه از طريق متنوع كردن مي توان آنها را حذف كرد ،چيزي به سرمايه گذاراران نمي دهد. بنابراين ، CAPM مي گويد كه اگر بتاي يك اوراق بهادار مشخص باشد ، اين امكان وجود دارد كه بازده آنرا نيز محاسبه كرد.

 

مدل منطقي: بهبود درك مستقيم
براي ايجاد شناخت نسبت به اين مدل ، در ابتدا فرض كنيد كه دارايي هيچ بي ثباتي ندارد و بنابراين ريسكي هم ندارد.پس بازده آن با بازار تغيير نمي كند. بنابراين بتاي اين دارايي صفراست و بازده مورد انتظار براي آن معادل با نرخ بدون ريسك است.

سپس فرض كنيد كه ، دارايي در ارتباط با بازار حركت مي كند ، يا بتاي آن يك است. بنابراين با توجه به اين همبستگي با بازار ، طبق تعريف اين دارايي درآمدي معادل با بازار را توليد مي كند.

دوباره ، در مورد دارايي فكر كنيد كه نوسانات بازده ايي بزگتري را نسبت به بازار تجربه كرده است ، يا داراي بتاي بزرگتر از يك است. م انتظار خواهيم داشت تا اين دارايي با توجه به ريسك اضافه ايي كه دارد ، بازده بالاتري نيز داشته باشد.
اگر ما اين رابطه بين بازده هاي مورد انتظار براي يك دارايي را با ميزان ريسك بازاري كه آنها با آن مواجه هستند را عموميت دهيم ،به معادله CAPM مي رسيم:

كه در آن نرخ بدون ريسك و
بازده بيش از پورتفوليوي بازار براي دارايي بدون ريسك است ، كه اغلب به پاداش ريسك سرمايه مي گويند.
در واقع CAPM مي گويد كه ، انتظار مي رود كه يك دارايي بازده ايي معادل با نرخ بازده بدون ريسك بعلاوه يك پاداش براي قبول ريسك داشته باشد كه با بتاي دارايي اندازه گيري مي شود. نمودار زير اين رابطه پيش بيني شده را براي بتا و بازده نشان مي دهد ، اين خط را ، خط امنيت بازار مي نامند.

در انگليسي بتا نسبت افزايش بازده مورد انتظار براي يك دارايي به كل افزايش بازده در بازار است كه درآن بازده اضافي به صورت بازده مربوط به يك دارايي منهاي بازده مربوط به يك دارايي با ريسك صفر ، تعريف مي شود. براي مثال براي يك دارايي با بتاي ۵/۱ انتظار ميرود كه بازده براي اين داريي در حاليكه بازده دارايي بدون ريسك در بازار ۱۰% است ، ۱۵% باشد.
بنابراين بتا يك روش عددي براي بيان اين مطلب است كه ، بازده مورد انتظار براي داراييهايي كه با بازار داراي كوواريانس بالا هستند ،به شدت نسبت به نوسانات بازار حساس هستند.

CAPM ابزاري براي مديران ارزيابي كننده سرمايه:
به خاطر داريد كه ، CAPM ، زمانيكه بازده مورد انتظار براي يك دارايي خاص يا يك پورتفوليو متاسب با ريسك آن و بازده بازار است،مي تواند بعنوان ابزاري براي ارزيابي كارايي مديران فعال به كار گرفته شود.

مديران فعال در امر سرمايه سعي مي كنند تا با انتخاب سهامها براساس تحقيقات و گزينه هاي موجود و قرار دادن آنها در پورتفوليو بهتراز بازار عمل كنند.يكي از مهمترين پرسشهايي كه در مورد بازده واقعي مطرح است ، اين مي باشد كه آيا مديران سرمايه واقعاً بازده بالاتري نسبت به بازده بر اساس ريسك ارائه مي كنند؟ مدل CAPM يك برآورد از آنچه كه بازده بايد باشد و نيز بتاي ريسك پورتفوليو به ما مي دهد. اگر بازده واقعي بالاتر از بازده بر مبناي مدل CAPM باشد ، اين نقاط به سمت ارزش بالاتر حركت مي كنند. اگر مدير بازدهي كمتر يا مساوي داشته باشد ، او دقيقاً دستمزدش را دريافت مي كند زيرا ارزش سرمايه گذاري را اضافه نكرده است.

بر اساس توضيحات قبلي ما در مورد موازنه ريسك و بازده ،مي توانيم ببينيم كه يك راه براي آنكه يك مدير لازده مورد انتظار را براي سرمايه افزايش دهد اين است كه در جاهايي سرمايه گذاري كند كه ريسك سيستماتيك بيشتري دارند. در حقيقت با پذيرش واريانس بيشتر ، مدير مي تواند بتاي سرمايه (ريسك پورتفوليو)و در نتيجه بازده مورد انتظارش را افزايش دهد.

اگرچه برخي از سرمايه گذاران ممكن است ريسك بالاتر را براي افزايش بازده مورد انتظار قبول كنند ، اما مقادير واقعي براي يك سرمايه نشان مي دهند كه او مي تواند بازده بالاتر را با همان ريسك و يا كمتر از آن بدست آورد. در واقع ما مي پرسيم كه آيا مدير قادر است يك پورتفوليو كه بازده ايي بالاتر از انچه كه CAPM پيش بيني كرده است ، داشته باشد؟ بازده واقعي يك پورتفوليو را با بازده مورد انتظار پيش بيني شده بوسيله CAPM مقايسه كنيد. اختلاف بين ايد دو “بازده اضافي” است كه اغلب به آن α مي گويند.از نظر نموداري اگر α بزرگتر از صفر باشد به معني اين است كه اين پورتفوليو بايد بالاي خط امنيت بازار باشد. از وجود يا عدم وجود يك آلفاي مثبت مي توان براي ارزيابي كارآيي يك مدير استفاده كرد.

 

تحليلهاي رگرسيون :ابزاري براي استفاده از CAPM
براي اينكه مشخص شود آيا يك مدير بواسطه لرزش افزوده ايي كه بدست آورده بايد بستانكار شود ، مي توانيم پورتفوليوي مدير را بااستفاده از مدل CAPM و رگرسيون تجزيه و تحليل كنيم.

در اين حالت ما مي خواهيم بدانيم كه چگونه بازده يك دارايي خاص يا پورتفوليو با توجه به بازده بازار تغيير مي كند. براي انجام اين رگرسيون به سه سري اطلاعات زماني نياز داريم .
اول: بازده(معمولاً ماهيانه ) براي سهامي كه ما بتاي آنرا براي يك دوره خاص(اغلب ۳ يا ۵ ساله) مشخص كرده ايم .
دوم: بازده شاخص كل بازار براي همان دوره
سوم: بازده بدون ريسك براي همان دوره

جاي تعجب نخواهد بود اگر معادله ايي كه بدست مي آوريم شبيه به معادله CAPM باشد كه در بالا به آن اشاره شد:

توجه داشته باشيد كه اضافه شدن آلفا براي مشخص كردن ارزش افزوده مدير سرمايه است. بعلاوه توجه داشته بلاشيد كه عبارت بتا در فرمول رگرسيون معادل با همان بتايي است كه قبلاً گفته شد و محاسبه آن نير مطابق همان روش قبلي است.
با مرتب كردن اين معادله مي توانيم رگرسيون را انجام داده و مشخص كنيم آيا آلفا واقعاً مثبت است يا خير. براي انجام آزمايش ، اطلاعات را به گونه ايي تنظيم كرده ايم كه بازده بالاتر باشد. با كم كردن از دو طرف معادله خواهيم داشت:

حالا معادله به يك معادله خطي آشنا تبديل شده است و ما مي توانيم بازده سرمايه ايي تاريخي بالاتر (سهام خاص ) از بازده تاريخي بازار را مشخص كنيم.رگرسيون روي نمودار نقاطي را مشخص ميكند كه بايد نمودار تا آجاييكه ممكن است با اين نقاط انطباق داشته باشد. شيب اين خط بتا است .آلفا محل برخورد اين خط با محور عمودي است. و نشان مي دهد كه تا چه ميزان وضعيت سرمايه بهتر از CAPM پيش بيني شده است.

اگر آلفا صفر باشد انتظار ميرود كه خط رگرسيون از مبدا شروع شود ، در ضمن آلفا مي تواند منفي هم باشد.

بررسي CAPM:
اگرچه CAPM يك ابزار مفيد و بسيار كآرمد است ولي نگرانيهايي در مورد بازده كلي وجود دارد. برخي از اين نگرانيها بواسطه تحقيقات آكادميك كه در سالهاي اخير صورت گرفته است بروز كرده است.
قدرت پيش بيني صحيح CAPM جاي ترديد دارد. زماني كه بازده واقعي با آنچه كه CAPM پيش بيني كرده است مورد مقايسه قرار مي گيرد ، مشخص مي شود كه اين مدل برخي اوقات درست كار نمي كند. ما كشف كرديم كه مدلهاي CAPM مقدار۰/۸۵ را براي بدست ميآورند ، در حاليكه مقدار يكي از مهمترين دلايل براي جامعيت CAPM است ، كه مشخص شده است دقيقاً ۱۵% از انحراف مشاهده شده در بازده ها همچنان بدون دليل مانده است.